کد مطلب:5436 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:285

گرد اورندگان سخنان علي از اغاز تا غررالحكم
مقاله
گردآورندگان سخنان علي



آينه ي پژوهش، سال دهم، شماره ي اول و دوم (فروردين و ارديبهشت 1378)، ص65

-49.

هوشمندان و ژرف انديشان مي دانند كه كلام علي فروتر از كلام خداوند و رسول الله و فراتر از كلام بشر است. [1] .

قطب الدين راوندي

گفته اند صد سخن از كلمات بليغ ترين عرب، ابوالحسن برگزينم. انگشت بر انجيل بلاغت «نهج البلاغه» گرداندم. به خداي سوگند نمي دانم صد سخن از ميان صدها سخن چگونه برگزينم؛ جز آنكه، ياقوتي را از ميان هم گنانش بردارم! [2] .

جرج جرداق، اديب لبناني

كلام اميرالمؤمنين، علي (ع) در اوج بلاغت و ستيغ فصاحت، و در نهايت جزالت و استواري و شيوايي است. خطابه هاي شورانگيز و شگرف مولا انسانهاي شيفته را وا مي داشت كه آن گفته هاي بي بديل را بر سينه ها نهند و خامه برگيرند و ثبت و ضبط كنند و به نسلها و عصرها بسپارند. از اين روي از همان روزگاراني كه اين سخنها فراز آمد و نامه ها نگاشته شد و جمله ها پراكنده گشت، ديده ها را خيره ساخت، و همت ها را



[ صفحه 2]



برانگيخت، و انبوه ميراث بياني امير بيان و امام پرواپيشگان علي (ع) گرد آمد. [3] اكنون و در حد گنجايش مقال برخي از گردآورندگان كلام مولا را تا قرن ششم كه «غرر الحكم و دررالكلم» سامان يافته است، ياد مي كنيم.



>قرن 01

>قرن 02

>قرن 03

>قرن 04

>قرن 05



قرن 01



>حارث بن عبدالله همداني

>زيد بن وهب جهني

>اصبغ بن نباته



حارث بن عبدالله همداني



گويا اولين [1] كسي كه به جمع و تدوين كلمات امير مؤمنان (ع) همت گماشت، حارث بن عبدالله همداني (م65) است. او از شيفتگان مولا و كلام او و از ثقات اصحاب وي و از چهره هاي والاي تاريخ اسلام است. [2] او را آگاه ترين كسان به سخنان اميرالمؤمنين (ع) دانسته اند. [3] حسنين (ع) از وي كلمات امام (ع) را سؤال مي كردند و بدين سان در



[ صفحه 3]



شناخت و گسترش كلام مولا مردمان را بدو ارجاع مي دادند. [4] برخي رجاليان عامه وي را توثيق كرده اند و بسياري بر او طعن زده اند. انگيزه طعن رجاليان عامه بر او روشن است، چون او را از «شيعيان آغازين» و «غاليان در تشيع» [5] دانسته اند.

ذهبي بر طعنهاي او به ترديد مي نگرد و تصريح مي كند كه «در كار او سرگشته است». [6] اما قرطبي، طعن بر حارث و از جمله نسبت دادن شعبي، حارث را به كذب، معلول حب او به علي (ع) و برتر دانستن علي (ع) را از ابوبكر مي داند. [7] به هر حال حارث اولين كسي است كه كلام مولا را نگاشته و تدوين كرده است.

امام (ع) در مقامي خطبه مي خواند و مي فرمايد:

«كيست كه دانش را به درهمي بخرد». [8] .

حارث ابزار نوشتاري فراهم مي آورد، و دانش بسياري از آن بزرگوار را مي نگارد. امام (ع) خطبه مي خواند، مردمان از زيبايي و اوج كلام شگفت زده مي شوند. به حارث مي گويند: او را به خاطر سپرده اي؟ مي گويد:

«نگاشته ام، پس بر ديگران املا مي كند». [9] .

علامه شيخ محمدتقي شوشتري(ره) نيز حارث را اولين مصنف كلام مولا دانسته و از جمله بر آنچه از كافي آورديم، استناد كرده است. [10] .



زيد بن وهب جهني



ابوسليمان زيدبن وهب جهني كوفي (م96) از رجال «صحاح سته» و از راويان معتمد و موثق عامّه، دومين كسي كه خطب و كلمات مولا را گردآورده است. شيخ طوسي (ره) درباره ي وي نوشته اند:



[ صفحه 4]



زيدبن وهب، او راست كتاب «خطب اميرالمؤمنين علي المنابر في الجمع و الأعياد».

سپس شيخ، طريق خود به كتاب را آورده است. اين كتاب را ابومنصور جهني از او روايت كرده است. [1] زيد در نبرد صفين حضور داشته است، و نصربن مزاحم برخي از خطبه هاي مولا را از وي گزارش مي كند. [2] علامه شيخ آقا بزرگ بر اين باور است كه نصربن مزاحم، كتاب او را در اختيار داشته است و خطبه ها را با سند كتاب گزارش مي كند. [3] .

ذهبي او را از بزرگان و ثقات تابعين دانسته، و احتجاج بر حديثش را متفقّ عليه تلقي كرده است. [4] علامه ي شوشتري نيز از زيدبن وهب سخن گفته و نكات شايسته اي عرضه كرده است. [5] .



اصبغ بن نباته



اصبغ از چهره هاي برجسته و از بيدار دلان نيك نهاد ياران علي (ع) و به گفته ابن مزاحم از «ذخائر» علي (ع) بود. مورخان و محدثان به رزم آوري، پارسايي، زهد و استوار گامي در ولايت، او را ياد كرده اند، [1] و در نقل حديث نيز او را به كثرت نقل، استواري در نقل، وثاقت و اتفاق ستوده اند. [2] برخي از رجاليان عامه او را توثيق كرده اند و برخي به جهاتي روشن- از جمله حب والاي او به مولا- بر او طعن زده اند. [3] اصبغ مي گويد: از مواعظ علي بن ابي طالب صد فصل به خاطر سپردم و از خطابه هايش گنجهايي، كه بازگويي آنها جز فزوني و گستردگي نياورد. [4] محدثان و رجاليان، نامه ي ارجمند و جاودانه ي مولا به



[ صفحه 5]



مالك اشتر و نيز وصيت آن بزرگوار به امام حسن (ع) [ = يا محمدبن حنفيه] را از وي گزارش كرده اند. [5] آيت الله سيد ابوالقاسم خويي- رضوان الله عليه- طريق شيخ طوسي- رضوان الله عليه- به اصبغ را در نقل عهد نامه مالك اشتر صحيح مي دانند. [6] .

عالمان و رجاليان در پژوهشهاي رجالي درباره ي اصبغ نكاتي ارجمند ارائه كرده اند. [7] .



قرن 02



>ابواسحاق نزاري ابراهيم بن حكم

>كلبي

>مسعد بن صدقه

>واقدي

>ابومخنف



ابواسحاق نزاري ابراهيم بن حكم



او از مؤلفان بزرگ اسلامي است. ذهبي او را به تعصب و عناد نسبت داده و گفته است : «شيعي جَلَد». و از ابوحاتم نقل كرده است كه وي دروغ گوست، و روايات مثالب معاويه را گزارش مي كرده است! از اين روي آنچه را از وي نگاشتيم تباه ساختيم. [1] اما روشن است كه حكم ذهبي و همگنان او، ريشه در استوار گامي او در تشيع و كين ورزي او به معاويه و افشاگري او عليه «حزب طلقأ» دارد.

نجاشي از وي ياد كرده و نوشته است:

«له كتب منها... كتاب الخطب».

شيخ طوسي نوشته اند:

«صنف كتباً، منها كتاب الملاحم، و كتاب خطب علي (ع)». [2] .

ابن شهر آشوب نيز از وي و كتابش ياد كرده است. [3] .



[ صفحه 6]



كلبي



ابومنذر هشام بن محمدبن سائب كلبي كوفي .(م204) او از تبار شناسان بزرگ و از مؤلفان سختكوش است كه افزون بر 150 اثر بدو نسبت داده اند. نجاشي آثار وي را گزارش كرده و در ضمن آنها از كتابي ياد كرده است با عنوان «كتاب الخطب». [1]

محقق جليل حضرت شيخ عزيزالله عطاردي پس از نقل سخن نجاشي، نوشته اند:

«محتمل است كه اين كتاب مجموعه اي از خطب علي (ع) باشد». [2] .

گويا نبايد ترديدي داشت كه «كتاب الخطب» مجموعه اي است از خطبه هاي علي (ع). ابن نديم در ضمن شمارش آثار هشام نوشته است:

«كتاب خطب علي (ع)». [3] .

رجاليان بر هشام نيز طعن زده اند. ابن عساكر، ريشه اين طعن را نشان داده و نوشته است:

«رافضي ليس بثقه». [4] .

شمس الدين ذهبي و ابن حجر كه اين سخن را از ابن عساكر درباره ي وي آورده اند، تفسير آيه اي از قرآن را به نقل از پدرش نيز از هشام گزارش كرده اند كه به خوبي مي تواند نشانگر سمت و سوي انديشه كلبي باشد [5] و دليل طعن رجاليان بر او. گزارشهاي او از نياكان مردمان و افشاگريهاي او عليه تبار جباران نيز در اين طعنها بي تأثير نبوده است. [6] هرچند از آثار كلبي جز اندكي باقي نمانده است، اما تأثير او در آثار مورخان و محدثان اسلامي بسي گسترده است. [7] .



[ صفحه 7]



مسعد بن صدقه



ابومحمد يا ابوبشر، عبدي، از اصحاب امام صادق (ع) و فرزند بزرگوارش امام موسي بن جعفر (ع). مسعدة از راويان عامه است كه برخي از رجاليان شيعه وي را از ثقات اصحاب برشمرده اند. [1] نجاشي از وي ياد كرده و نوشته است:

«له كتب، منها: كتاب خطب اميرالمؤمنين (ع)». [2] .

شيخ طوسي(ره) نيز از وي ياد كرده وفقط به اينكه او كتاب دارد، بسنده كرده است. [3] .



واقدي



ابوعبدالله محمدبن عمربن واقدي بغدادي(م207).

واقدي از مورخان بلند آوازه تاريخ اسلام است. اثر مهمِ بر جاي مانده ي او، درباره ي نبردهاي رسول الله (ص) با عنوان «المغازي» نشانگر گسترده ي آگاهيهاي او از تاريخ اسلام است. [1] ابوغالب زراري در رساله ي ارجمندش از اين مجموعه ياد كرده است. [2] .

علامه شيخ آقا بزرگ تهراني نيز از اين كتاب با استناد به رساله ياد شده، ياد كرده است. [3] ابن نديم، واقدي را شيعه انگاشته، و گفته است كه او بر اين باور بوده است كه علي (ع) معجزه رسول الله (ص) است. [4] ابن نديم در اين سخن و احتمال، تنهاست و هيچ شرح حال نگار و مورخ ديگري اين نسبت را بدو نداده است. واقدي كتابي داشته است با عنوان «الجمل كه شيخ مفيد- رضوان الله عليه- در كتاب «الجمل» از آن بهره برده [5] و



[ صفحه 8]



سيدرضي در نهج البلاغه از آن نقل كرده است. [6] .



ابومخنف



لوطبن يحيي بن سعيدبن مخنف أزدي غامدي كوفي (م157) از مورخان بزرگ، بلندآوازه، شيعي و از سختكوشان در ثبت و ضبط حوادث تاريخي است. رجاليان اهل سنت گاه بر او طعن زده اند و چرايي آن را نيز نشان داده اند كه او: رافضي بوده، صحابه را دشنام مي داده و در تشيع افراط مي كرده و.... [1] .

ابومخنف كتابي داشته است با عنوان «خطبة الزهرأ (ع)» كه آن را به دو واسطه از علي (ع) گزارش كرده است. [2] كتاب «خطب اميرالمؤمنين (ع) علي المنابر في الجُمَع و الأعياد و غيرها» زيدبن وهب را نيز با دو واسطه نقل كرده است. [3] ابومخنف را رجاليان شيعه ستوده اند و نجاشي بدينسان از او ياد كرده است:

«شيخ اصحاب الأخبار بالكوفه و وجههم و كان يسكن الي مايرويه». [4] .

ابومخنف درباره ي بيشترين حوادث عراق آثاري سامان داده است. نگاشته هاي او منبع مراجعه مورخان بوده و طبري 586 روايت از وي گزارش كرده است. [5] .



قرن 03



>مدائني

>صالح بن ابي حمّاد

>ابراهيم بن سليمان

>اسماعيل بن مهران

>ابن المديني

>عبدالعظيم الحسني

>جاحظ

>ثقفي



مدائني



ابوالحسن علي بن محمدبن عبدالله بن أبي سيف بغدادي (م225) از مورخان بلند آوازه تاريخ اسلام و از مؤلفاني است كه آثار بسياري در تاريخ اسلام نگاشته است. از اين روي



[ صفحه 9]



برخي او را با عنوان «شيخ الأخباريين» ستوده اند. [1] تأثير مدائني در مورخان پس از وي بسيار گسترده است و مورخان در نگاشته هاي خود، روايات وي را فراوان گزارش كرده اند. ابن نديم، فهرست بلندي از نگاشته هاي مدائني را به دست داده است و در ضمن آن از «كتاب خطب علي» ياد كرده است. و پس از آن و در ضمن كتابهايي كه ابن نديم به آنها عنوان «كتبه في الأحداث» داده است، نوشته است:

«كتاب خطب علي و كتبه الي عمّاله». [2] .

كه ظاهراً دو كتاب است.



صالح بن ابي حمّاد



ابوالخير رازي از اصحاب امام جواد (ع) و امام هادي و امام عسكري (ع) است. نجاشي از وي ياد كرده است و در ضمن شمارش نگاشته هاي او نوشته است:

«كتاب خطب اميرالمؤمنين (ع)». [1] .

صالح را برخي تضعيف كرده و برخي ستوده اند. رجالي مشهور ابوعلي حائري پس از نقل اقوال با استناد به سخن فضل بن شاذان او را جز «ممدوحين» ياد مي كند. [2] .



ابراهيم بن سليمان



ابراهيم بن سليمان بن عبيدالله خراز كوفي نَهَمي.

شيخ از او در باب «من لم يرو عنهم» ياد كرده است. [1] .

نجاشي وي را توثيق كرده و آثارش را برشمرده و در ضمن آثار وي نوشته است: «له كتب، منها:... كتاب الخطب». [2] .



[ صفحه 10]



و چنين است ياد كرد شيخ از او و آثارش در «الفهرست». [3] .

علامه سيدهبة الدين شهرستاني به هنگام ياد كرد اين كتاب تصريح كرده است كه اين كتاب، جامع خطبه هاي مولا بوده است. [4] علامه شيخ آقا بزرگ تهراني اين مطلب را استوار دانسته و گفته است:

ما از «نهمي» انشأ خطبه نمي شناسيم. اين كتاب به قطع جامع خطبه هاي علي (ع) بوده است. [5] .

ابراهيم بن سليمان از قبيله «هَمْدان» بوده است كه در كوفه اقامت گزيده و در ميان قبيله «بني نهم» زندگي كرده است، از اين روي به «نهمي» شهرت يافته است. [6] .



اسماعيل بن مهران



از اصحاب امام رضا (ع) و از راويان معتمد در نقل و گزارش حديث است. او را به پرواپيشگي، وثاقت، نيك نهادي و فضل ستوده اند. نجاشي از وي ياد كرده و برخي از آثارش را بر شمرده و در ضمن آن نوشته است:

«كتاب خطب اميرالمؤمنين (ع)». [1] .



ابن المديني



ابوالحسن علي بن عبدالله بن نجيع سعدي مشهور به «ابن المديني» (م234) از عالمان و محدثان بزرگ قرن سوم هجري است كه او را به كثرت تأليف و نگاشته هاي نيك و ارجمند ستوده اند. شرح حال تفصيلي او را ذهبي و خطيب بغدادي و ديگر شرح حال نگاران آورده اند و از تأثير او در جريان حديث نگاري سخن گفته اند. [1] اسماعيل پاشا نوشته است:



[ صفحه 11]



«خطب علي بن ابي طالب- رضي الله عنه- لأبن المديني». [2] .



عبدالعظيم الحسني



عبدالعظيم بن عبدا لله علوي حسني از محدثان، مفسران و راويان معتمد و موثق و از چهره هاي برجسته تاريخ شيعه است. او در پي تعقيب ستمگر زمان به ري وارد مي شود و پس از مدتي زندگي در اختفأ و ارتباط با برخي از شيعيان و گسترش افكار و انديشه و بهره گيري كساني از شيعيان از وي، در همان ديار در مي گذرد و به خاك سپرده مي شود. [1] حضرت عبدالعظيم آثاري رقم زده است. نجاشي كه به تفصيل از وي ياد كرده است، در آغاز گزارش احوال وي نوشته است:

«عبدالعظيم بن عبدالله... له كتاب خطب اميرالمؤمنين (ع)». [2] .

محقق متتبع حضرت آقاي عطاردي كه كتابي مفرد و مستند و سودمندي درباره ي «عبدالعظيم» نگاشته و روايات منقول از وي را گردآورده است، درباره اين كتاب وي نوشته است:

عبدالعظيم حسني كتابي درباره خطبه هاي اميرالمؤمنين نوشته بود. در اخبار او دو حديث از اميرالمؤمنين (ع) ديده مي شود كه يكي از آنها حديث معروفي است كه آن حضرت با شريح قاضي در مورد منزلي كه خريده بود، گفتگو مي كند. اين خطبه اكنون در نهج البلاغه نيز موجود است و با خطبه اي كه از طريق عبدالعظيم نقل شده است فرقي ندارد. [3] وليكن خطبه ي دوم كه در امالي شيخ از عبدالعظيم روايت شده و موضوع آن



[ صفحه 12]



در مذمت دنياي فاني و عدم اعتنا به لذت اين جهان است، جز در اين طريق در طريق ديگر مشاهده نمي شود و در نهج البلاغه نيز اين خطبه ذكر نگرديده است. اين خطبه را نيز حضرت عبدالعظيم از شريح قاضي روايت كرده است. [4] .

درباره ي زندگاني اين محدث جليل القدر با اينكه از كهن ترين روزگاران نگاشته هايي رقم خورده است، اما چندان آگاهيهاي تفصيلي در اختيار نيست. [5] .



جاحظ



ابوعثمان عمروبن بحر البصري(م255) اديب و متكلم بلند آوازه قرن سوم هجري و از مؤلفان سختكوشي است كه به كلام مولا با شگفتي مي نگريسته و بر اوج بلاغت كلام امير بيان علي (ع) خيره بوده است. جاحظ با اعجاب تمام صد سخن از كلمات مولا را گرد آورده كه به ديده ي او «هر يك از آن با هزار سخن برابر بود». اين مجموعه كه با عنوان «مأة كلمه» شهره است، هماره مورد توجه عالمان و اديبان و محدثان بوده است. رشيد و طواط اين مجموعه را با عنوان «مطلوب كل طالب» ترجمه و شرح كرده است. در مقدمه يكي از نسخه هاي آنكه به سال 686 كتابت شده است به نقل از ابوالفضل احمدبن ابي طاهر [1] (م280) آمده است:

مرا با ابوعثمان عمروبن بحرالجاحظ، مدتي مديد مجالست و مصاحبت بود و با او مخالطت داشتم و جاحظ همي گفتي كه اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب- رضي الله عنه- را صد كلمه است كه هر كلمه اي برابر هزار كلمه باشد، از فضيلت و حكمت و فصاحت و



[ صفحه 13]



بلاغت. و اين صد كلمه از محاسن سخن عرب است و از اُحاس سخنهاي ايشان داشته اند. و من مدتي دراز از او التماس همي كردم و از او مي درخواستم تا اين صد كلمه را از بهر من به هم آرد و يا بر من املا كند، و او مرا وعده همي داد و طريق تغافل همي سپرد و بدان بخيل مي نمود، و چون جاحظ پير شد و به آخر عمر رسيد، مسوّدات و مصنفات خود را جمع كرد و اين صد كلمه از جمله آن بيرون آورد و به خط خويش بنوشت و به من داد. [2] .

جاحظ از مؤلفان بلند آوازه و نويسندگان نابغه ي جهان اسلام است. او كثير التأليف است و پركار. آثارش آكنده است از آگاهيهاي گونه گون درباره ي دوره اي از تاريخ اسلام كه در آن مي زيسته است. شرح حال و آثار او را بسياري رقم زده و كساني پژوهشهاي مستقلي درباره ي او سامان داده اند. [3] .



ثقفي



ابواسحاق ابراهيم بن محمدبن سعيدبن هلال ثقفي كوفي (م283) از مورخان، محدثان و عالمان بزرگ سده سوم. او نيز از جمله كساني است كه در جمع و تدوين خطبه ها و نامه هاي امام (ع) همت ورزيده است. نجاشي (ره) از آثار وي به تفصيل ياد كرده و از جمله نوشته است:

او زيدي بود كه به اماميه گرويد و چون كتابي در «مناقب» و «مثالب» نگاشت و كوفيان آن را بزرگ داشتند و روايت آن را دشوار شمردند، گفت كدامين ديار از شيعه دورترند،



[ صفحه 14]



گفتند اصفهان. سوگند ياد كرد كه آن كتاب را جز در آن شهر روايت نكند. بدين سان در اصفهان اقامت گزيد و به نشر فرهنگ شيعي و علوي همت گماشت.

...او آثار بسياري دارد، از آن جمله است... كتاب «رسائل اميرالمؤمنين و اخباره». [1] .

شيخ (ره) نيز آثار وي را برشمرده و از جمله نوشته است: «كتاب رسائل اميرالمؤمنين (ع) و اخباره و حروبه». [2] .

نگاهي گذرا به عناوين آثار وي- كه سوگمندانه قريب به اتفاق آنها تباه شده است- نشانگر موضع استوار و شناخت دقيق او از خلافت حق و حق خلافت است. و اين است راز موضع طعن آميز رجاليان اهل سنت بر او. [3] كتاب «الغارات» او كه خوشبختانه در اختيار است از جمله آثار بس ارجمند و كارآمد تاريخ اسلام است و سرشار از كلمات، خطبه ها و نامه هاي امام علي (ع) و بيانگر مواضع مسلمانان در آن روزگار. [4] .



قرن 04



>ابن دريد

>ابواحمد جلودي

>قاضي نعمان

>شريف رضي



ابن دريد



ابوبكر محمدبن حسن بن دريد ازدي بصري (م321)، از اديبان و مؤلفان بلند آوازه كه او را با عنوان «شيخ الأدب» ستوده اند و كتاب ارجمندش «الجمهره في اللغه» [1] را از مهمترين و كارآمدترين متون لغوي شمرده اند. او مجموعه اي دارد مشتمل بر كلمات مولا (ع).

بروكلمان، از اين مجموعه در ضمن مجموعه هاي گردآمده از كلمات علي (ع) بدين سان ياد كرده است: «مجموعة حِكَم جمعها ابن دريد».



[ صفحه 15]



برو كلمان نسخه اي از آن را در كتابخانه ملي پاريس نشان داده است. [2] .

ابن دريد را به سرعت انتقال، گستردگي آگاهيها، حافظه ي شگفت و هوش سرشار ستوده اند. [3] .



ابواحمد جلودي



عبدالعزيزبن يحيي بن احمدبن عيسي أزدي بصري (م332).

او از راويان و مورخان بزرگ شيعي و ثقات اصحاب امام جواد (ع) است. جلودي كثير التأليف بوده است. در منابع شرح حال نگاري و فهرست كتابها افزون بر دويست عنوان كتاب وي ياد شده است. نجاشي فهرست مفصلي از آثار وي را به دست داده و نوشته است:

«له كتب... منها كتاب منسد اميرالمؤمنين (ع)... كتاب خُطَبه (ع)، كتاب شعرِه (ع)... كتابُ ما كان بين علي (ع) و عثمان من الكَلام... كتاب مواعظه (ع)، كتاب رسائل علي (ع)، كتاب ذكر كلامه (ع) في الملاحم، كتاب الدعأ عنه (ع)». [1] .

از عناوين كتابهاي جلودي پيداست كه او شيعه اي بوده است استوارگام و در جهت تبيين حقايق تاريخي و روشنگري در جهت حق و حقيقت، سختكوش. [2] .



قاضي نعمان



ابوحنيفه نعمان بن محمدبن منصوربن حيّون مغربي تميمي مصري(م363)، از فقيهان و قاضيان مصر در روزگار فاطمي است. او مجموعه اي از خطبه هاي مولا را گرد آورده و شرح كرده است. كتابشناس بزرگ، علامه شيخ آقا بزرگ تهراني نوشته اند:



[ صفحه 16]



«شرح خطب اميرالمؤمنين (ع)»... قاضي نعمان اين كتاب را در مقدمه «الهمّه في معرفة الأئمة» [1] از جمله آثار خود بر شمرده است. [2] .

قاضي نعمان از قيروان است كه به قاهره هجرت كرده است. او در خانواده اي دانشور و در سايه پدر دانشور بر آمده و آورده اند كه در آغاز مذهب مالكي داشته و سپس به شيعه گرويده است. در گستردگي دانش و آگاهيهاي ژرف او از قرآن و فقه و حديث، شرح حال نگاران يك داستان اند؛ هر چند مورخاني چون ذهبي، به لحاظ اسماعيلي گري او و نيز نگاشتن آثاري در «مناقب» و «مثالب» بسيار بر او طعن زده اند. قاضي نعمان آثار بسياري بر جاي نهاده، كه برخي در گذرگاه زمان از ميان رفته و برخي در اختيار است. در اينكه قاضي شيعه دوازده امامي بوده و تقيه مي كرده است و يا اسماعيلي، سخن فراوان است. [3] .



شريف رضي



ابوالحسن محمدبن حسين بن موسي بن محمدبن موسي بن ابراهيم بن امام موسي بن جعفر (ع)، مشهور به «سيدرضي» و «شريف رضي» مجموعه ي جاودانه و بي مانند «نهج البلاغه» را سامان داد. نهج البلاغه و مؤلف آن مشهورتر و شناخته تر از آن هستند كه در اين سطور اندك ياد شوند. «نهج البلاغه» بر معبر تاريخ چونان مشعلي روشني مي دهد و سپيدي مي آفريند و تاكنون ده ها شرح، حاشيه و توضيح و تحليل و تحقيق درباره آن نگاشته



[ صفحه 17]



شده است. [1] .



قرن 05



>قاضي قضاعي

>ابن جلّي



قاضي قضاعي



ابوعبدالله محمدبن سلامه بن جعفر بقاعي مصري شافعي (م454) از فقيهان و عالمان قرن پنجم مجموعه اي پرداخته است با عنوان «دُستور معالم الحكم». او مي گويد: من از سخنان رسول الله (ص) هزار و دويست كلمه فراهم آوردم و آن را «الشهاب» ناميدم. برخي از برادران از من خواستند تا مجموعه اي از كلمات اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (ع) را گردآورم و در نقل گفتار امام به آنچه خود روايت مي كنم و يا در كتابي كه بدان اعتماد دارم ديده ام بسنده كنم....

چنين كردم و آن را در نه باب سامان دادم. «دستور معالم الحكم» بارها به چاپ رسيده و به فارسي نيز ترجمه شده است. [1] .

قاضي قضاعي از فقيهان و عالمان بلند آوازه ي شافعي است كه شرح حال نگاران او را به وثاقت، آگاهيهاي گسترده در دانشهاي گونه گون ستوده اند. او روزگاري بر مسند قضا نشسته و دستي در سياست نيز داشته است. برخي بر اين پندارند كه وي شيعه بوده است و براي اثبات اين ديدگاه قرائن و شواهدي نيز اقامه كرده اند. [2] .



[ صفحه 18]



ابن جلّي



ابوالفتح عبدالله بن اسماعيل بن احمدبن اسماعيل حلبي، مشهور به «ابن جلّي» از عالمان ديار حلب و از خانواده ريشه دار شيعه ي آن سامان است. اين خاندان اديبان، عالمان و فقيهان بسياري دارد. [1] پدر او را به پيشوايي در حديث، گستردگي آگاهيها و فضل و فضيلت ستوده اند. [2] ابن جلّي در جمع و تدوين گفتار مولا كتابي پرداخته است با عنوان «التذييل علي نهج البلاغه». آگاهي ما از اين اثر، مرهون نقل ابن ابي الحديد در «شرح نهج البلاغه» است.

كلامي است بلند از مولا در جهت برنمودن دشواريهاي فرجام زندگي، و هوس آفرينيها و جذبه هاي دنيوي و... كه در دل شب فراز آورده و آن را ضراربن منمره [3] گزارش كرده است. اين سخن ارجمند در نهج البلاغه بدين سان مي آغازد: يا دنيا، يا دنيا اليك عنّي، أبي تعرضت....

سيد رضي(ره) بخشي از آن را آورده است و ابن ابي الحديد به هنگام شرح آن نوشته است:

من اين كلام را از كتاب عبدالله بن اسماعيل بن احمد حلبي با عنوان «التذييل علي نهج البلاغه» نقل مي كنم. [4] .

از شرح حال ابوالفتح عبدالله بن اسماعيل آگاهيهاي شايسته اي نداريم. [5] .



[ صفحه 19]



شيوه ي ترجمه و شرح ترجمه خوانساري از غرر، ترجمه اي آزاد و مفهومي است. وي غالباً شرح را با ترجمه در مي آميزد و به واقع محتواي جمله را در قالب ترجمه اي شرح گونه ارائه مي دهد. و گاه صرفاً به ترجمه تحت اللفظي بسنده مي كند و گاه پس از ترجمه به شرح و بسط و بيان سخن مي پردازد. او خود درباره ي شيوه كارش در مقدمه كتاب چنين گفته است:

«... حسب الأمر الأقدس الأعلي مقرّر فرمودند كه نيازمند رحمت بي دريغ كردگاري داعي دوام دولت قاهره ي ابديه ي جمال الدين محمد خوانساري، به طريق مأمور شرح نگار كتاب حكمت آداب مزبور گردد و در عبارات غامضه و فقرات مشكله ي آنكه محتاج باشند به كشف و بيان اكتفا به ترجمه ننموده بر وجهي كه بايد تقرير و تفسير مراد و ايضاح و افصاح مقصود نمايد. لاجرم با وجود عدم استطاعت و قصد بضاعت به حكم «المأمور معذور» به شرح كتاب مزبور بر نهجي كه منظور نظر خاطر ملكوت ناظر والا و مطمح بصر انديشه ي جهان پيما بود، پرداخت». [6] .

گفتيم شيوه ترجمه وي غالباً ترجمه مفهومي و آزاد است. ولي در موارد بسيار اندكي صرفاً به ترجمه لفظ به لفظ بدون شرح و بسط بسنده كرده است. نمونه هاي ذيل را بنگريد:

«العلم كَنز». (شرح غرر، ج1، ص25)

(دانش گنج است).

«الحزم صِناعة». (ج1، ص40)

(دور انديشي پيشه اي است نيكو).

«الغباوة عِوايَةُ». (ج1، ص43).

(كودني سبب گمراهي مي گردد).

«من حَسُنَ يَقينُهُ حَسُنَتْ عبادتُهُ». (ج5، ص294)

(هر كه نيكو باشد يقين او، نيكو باشد عبادت او).

بدين سان توان گفت شيوه ي غالب، ترجمه و توضيح است. اين توضيحها و شرحها از



[ صفحه 20]



نيم سطر گرفته تا صفحاتي چند وجود دارد. گاه توضيحات و شرح مؤلف و مترجم بزرگوار با وارسيدن به ابعاد مسأله، شكل يك رساله ي خُرد را به خود گرفته است.

باري، ترجمه و شرح آقا جمال آكنده است از بحثهاي كلامي، فقهي، اخلاقي، اجتماعي و گاه تاريخي.